ادبیات فارسی | ||
|
متمّم اسم: برخی اسمها برای کامل شدن معنای خود نیاز به اسم یا گروه اسمی دیگری دارند که به آن متمّم اسم میگویند. این متمّمها آنچنان با اسم همراهاند که گویی جزئی از آن هستند. متمّم اسم به همراه اسم خود(هسته) نقش یکپارچه و واحدی دارد و یک گروه اسمی محسوب میشود. مثال 1: رستم از جادوی زال تندرست گشت. گروه اسمی «جادوی زال» متمّم اسم است و اسمی که در این جمله نیاز به متمّم دارد، مسند جمله یعنی «تندرست» است. بنابراین، این گروه اسمیِ مسند است که به متمّم نیازدارد تا معنایش کامل شود. همچنین باید توجّه داشت که گروه اسمی «جادوی زال» متمّم فعل نیست زیرا فعل این جمله «گشت»، اسنادی است و به مسند نیاز دارد نه به متمم (جملهی سه جزئی با مسند میسازد.) در نتیجه این جمله نمیتواند یک جملهی چهارجزئی با متمم و مسند باشد. نظیر این نقش را در زبان عربی نیز میتوان دید. در زبان عربی علاوه بر فعلهای متعدّی، شبه فعلهایی[4] که از مصادر متعدّی مشتق شده باشند نیز میتوانند مفعول بگیرند، به مثال زیر توجه میکنیم: «إنّی جاعلٌ فی الارضِ خلیفةً» «خلیفة» در این عبارت منصوب است و مفعولٌبه، هیچ فعلی در این عبارت دیده نمیشود که بخواهد مفعول بگیرد و عامل نصب این کلمه، شبه فعل جاعلٌ است که اسم فاعل است و مفعول گرفته. البتّه شبه فعلها میتوانند فاعل، نائب فاعل و ... نیز بگیرند. مثال 2: این آشنایی با علمای مختلف نام و آوازهی او را بلند میکرد. گروه اسمی «این آشنایی» که در جایگاه نهاد قرار گرفته است، متمّم اسم گرفته. اسمهایی که متمّم میگیرند همانند فعلهای متمّمپذیر یک حرف اضافهی مخصوص به خود دارند. آگاهی : از / حکومت: بر / ابلاغ:به / مخالفت: با و ... بقیه در ادامه مطلب موضوعات مرتبط: دستور ادامه مطلب [ دو شنبه 10 آذر 1393
] [ 16:24 ] [ فائزه قادری ] روشن است که آموختن دستورهای ساختن واژه در زبان فارسی شناختی گسترده تر نسبت به ریخت و شکل کلی واژگان فارسی به ما می دهد. از این رو به شما سفارش می کنم که با خواندن بخش ساخت واژه در کتاب های زبان فارسی این شناخت را به دست آورید. ولی برای آن که به طور کلی با روح واژگان فارسی آشنا شوید ویژگی جالب زبان فارسی که "ویژگی ترکیبی زبان فارسی" نامیده می شود را برایتان بازگو می کنم: زبان فارسی، در شمار زبان های ترکیبی است، بر خلاف زبان عربی که از زبان های اشتقاقی است؛ بدین معنی که در زبان عربی برای نمونه اگر بخواهند واژه هایی از واژه ی "علم" بسازند، طبق ساختارهایی خاص آن را به قالب هایی می برند و با افزودن واج یا واج هایی به آغاز، میان و پایان آن، واژه هایی مشتق پدید می آورند که اغلب صورت خود واژه شکسته می شود و "علم" در واژه های تازه، به طور سالم دیده نمی شود؛ چنان که در واژه های: "علم- علوم، عالم، علماء، علیم، معلوم، اعلام، استعلام، تعلیم، تعلم، علامه، اعلم، معلم، معلمه، معلومات، متعلم، عَلَم، اَعلام" این نکته دیده می شود. ولی در زبان فارسی نخست آن که : دایره ی مشتق ها بسیار محدود است، و دیگر آن که :روش ساختن واژگان نو مانند زبان عربی نیست، بلکه اغلب با آوردن پیشوند یا پسوند یا واژه ای دیگر به آغاز یا پایان واژه، واژه ای نو پدید می آورند که در هیچ یک از آن ها صورت اصلی واژه (و در مشتق ها صورت اصلی بن فعل) شکسته نمی شود؛ چنان که در برابر "علم" عربی، "دانش" فارسی به کار میرود که خود از مشتق هاست و از بن مضارع "دان" و "ش" اسم مصدری ترکیب یافته و مشتق های دیگر این بن به جز فعل های مضارع و دستوری ( می دانم، بدانم، بدان)عبارتند از دو صفت فاعلی "دانا" و "داننده"؛ و مشتق های بن ماضی آن یعنی "دانست" افزون بر فعل های گذشته و آینده، منحصر است به صفت مفعولی "دانسته" و مصدر "دانستن"؛ در صورتی که واژه های مرکب از همان واژه ی "دانش" فراوان است؛ مانند : دانش آموز، دانشجو، دانشمند، دانشگاه، دانشکده، دانش دوست، دانش پژوه، دانشنامه، دانشیار، دانشسرا، بی دانش. دیگر ترکیب های مشتق های دیگر فعل "دانستن" نیز کم نیستند و از آن جمله است: فیزیک دان، قدردانی، حقوق دان، همه چیزدان، نادان، ندانسته، ندانم کاری (اصطلاح مردمی)؛ و مشتق های فعل های دیگر هم همین حالت را دارند با اندکی اختلاف. موضوعات مرتبط: دستور ادامه مطلب [ دو شنبه 12 فروردين 1392
] [ 17:33 ] [ فائزه قادری ] برخی اسمها برای کامل شدن معنای خود نیاز به اسم یا گروه اسمی دیگری دارند که به آن متمّم اسم میگویند. این متمّمها آنچنان با اسم همراهاند که گویی جزئی از آن هستند. متمّم اسم به همراه اسم خود(هسته) نقش یکپارچه و واحدی دارد و یک گروه اسمی محسوب میشود. مثال 1: رستم از جادوی زال تندرست گشت. گروه اسمی «جادوی زال» متمّم اسم است و اسمی که در این جمله نیاز به متمّم دارد، مسند جمله یعنی «تندرست» است. بنابراین، این گروه اسمیِ مسند است که به متمّم نیازدارد تا معنایش کامل شود. همچنین باید توجّه داشت که گروه اسمی «جادوی زال» متمّم فعل نیست زیرا فعل این جمله «گشت»، اسنادی است و به مسند نیاز دارد نه به متمم (جملهی سه جزئی با مسند میسازد.) در نتیجه این جمله نمیتواند یک جملهی چهارجزئی با متمم و مسند باشد. 1- 1- متمّم نهاد: مبارزه با اعتیاد سرلوحهی کار دولت است. 2- 2- متمّم مفعول: وابستگی به بیگانگان را نمیپسندم. 3- 3-متمّم متمّم: مطلب را به عدهای از دوستانم گفتم. 4- متمّم مسند: مسند- که خود از اجزای اصلی جمله است- گاهی به متمّم نیاز دارد: کاسه پر از آب است. لحن مجمل التواریخ خالی از تحسین و تمجید نیست. 5- 5- متمّم مضافٌالیه: مسألهی هماهنگی با اعضای اصلی شرکت، در اولویت است. 6- متمّم صوت (شبه جمله): برخی از شبهجملهها نیز متمّم میگیرند و معنایشان با آن کامل میشود. متمّم صوت:افسوس برعمر از دست رفته. در ا این جا نیز یک حرف اضافه عامل پیوند میان شبه جمله و متمّم است: افسوس بر عمر از دست رفته آفرین بر شما فریاد از این همه بیعدالتی علاوه بر مواردی که برشمردیم، صفت و قید نیز برای تکمیل معنا به متمّم نیاز دارند این متمّم نیز به فعل وابسته نیست و جزء اجزای اصلی جمله محسوب نمیشود: 7- متمّم صفت متمم صفت : صفت ها ی تفضیلی ( صفت ساده + تر ) و برخی صفت ها ی بیانی نیز به متمم نیازمند هستند ؛ مثال : گروه ها ی اسمی : دشت پر از گله ، انسلن محتاج به کمک ، آغشته به بنزین ، اندیشه ی توأم با توهم دختر زیبا تر ازگل. ( توجه : چنانچه هر کدام از این صفت ها به عنوان هسته ی گروه اسمی به کار روند و جانشین اسم شوند ، اسم محسوب می شوند . ) متمم ها ی اسم و صفت هر چند اجباری هستند ، جزء جدا گانه ای را در جمله به خود اختصاص نمی دهند بلکه تابع و همراه همان اسم یا صفت هستند . « مثال : مصاحبه با دانشمندان دانش ما را افزایش می دهد . » همه ی صفت های تفضیلی و بعضی از صفت های پسین احتیاج به متمّم دارند:صحرایی پر از اسب دید. دوستی صمیمی تر از علی ندیدم. نثری زیباتر از تاریخ بیهقی سراغ دارید؟ انسان عاری از تعهد، یقیناً بیمسؤلیت است. 8-متمّم قید قیدها نیز گاهی به متمّم نیاز دارند به ویژه هنگامی که از نوع قید تفضیلی باشند : همه ی قیدهای تفضیلی و بعضی قیدهای دیگر به متمّم احتیاج دارند: علی آهسته تر از ما آمد. دوستم آهستهتر از ما میآمد. مغولها پس از فتح ایران با تمدّنی وسیع و پیشرفته رو به رو شدند. موضوعات مرتبط: دستور ادامه مطلب [ چهار شنبه 7 فروردين 1392
] [ 8:19 ] [ فائزه قادری ]
· برای تشخیص فعل مرکب ازفعل ساده یاتشخیص این که کلمه ی قبل ازفعل جزء فعل است یانه حتماباید به دوموردزیر توجه کرد: الف:اگرکلمه ی قبل ازفعل نقش بپذیردجزءفعل نیست واگرنقش نپذیرفت جزءفعل می باشد لذا اگرکلمه ی قبل ازفعل نقش بپذیردفعل ماساده ودرغیراین صورت مرکب خواهد بود.البته توضیح این نکته ضروری است که لازم نیست کلمه ی قبل ازفعل همه ی نقش هارابپذیردفقط کافی است نقش های مفعول،متمم ،مسندوقیدراقبول کند وبیشترازهمه نقش های مسند ومفعول رامی توان به آن فعل داد. ب:راه دیگر تشخیص ساده ازمرکب گسترش پذیری می باشد یعنی اگربتوانیم بین دوکلمه «جزءصرفی وجزء غیرصرفی»علامت های جمع،پسوندهای تروترین،صفت،مضاف الیه و«ی» نشانه ی نکره اضافه کنیم فعل ساده ودرغیراین صورت مرکب خواهد بود. · تمامی عبارات کنایی که معناومفهوم فعل رادارندفعل مرکب می باشند. موضوعات مرتبط: دستور ادامه مطلب [ پنج شنبه 26 بهمن 1391
] [ 20:14 ] [ 1 ] |
|
[ طراحی : دبیرستان فاطمه زهرا (س) ] [ Weblog Themes By : server2011 ] |