ادبیات فارسی | ||
|
مادرم فرشته ی زیبای من امروز روز توست ومن دختری هستم بی پناه و غمگین که در کنار کلبه ی زیبای تو به ارامش میرسد وبا نگاه تو به اوج میرود و آنگاه که در غبار کوچه های مهربانی ات پا میگذارم بانفس عاشقانه ی تو جان میگیرم من بی تو میمیرم... ای زیباترین فرشته ی من! آنگاه که پاهای کودکی را ترسان و لرزان بر میداشتم آن کسی که همیشه پایدار وبا مهربانی اشکهای مرا از چهره ام پاک نمود تو بودی ای زیبا ترین افسانه ی روزگارم! دستهای مهربانت همیشه مرا در آغوش میفشرد تا رعد زمانه مرا نترساند .روشنایی نگاهت مرا ازشبهای سیاه دور کرد و من هرگز نفهمیدم که تاریکی شب چیست؟! من خندان وشاد بودم و تو خسته و تنها! ای کاش دوران کودکی ام تکرار شود و تو دوباره مهربانانه در کنارم قصه های شبانه را همراه با لالایی های مادرانه بخوانی.. من هنوز با مخزنهای محبت تو که از کودکی ام اندوخته شده این کوره راه های سخت و بی فراز و نشیب روزگار را پشت سر میگذارم. به اندازه ی ستاره های آسمان همیشه دوستت دارم...
effat masih نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: متفرقه [ 8 اسفند 1391
] [ 15:35 ] [ ] |
|
[ طراحی : دبیرستان فاطمه زهرا (س) ] [ Weblog Themes By : server2011 ] |